دوران دانشجویی

با اینکه اونور اشوبه و هرلحظه امکان فروریختنم هست اینور دارم از لحظه های اخر لذت میبرم ح ک دوران دانشجویی...

عجب غلطی کردم 

بهتره بگم غلطایی کردم 

اصلا چرا اینجور شدم من چقد یهویی اونجور شدم که قبلنا درمورد کسایی که اینجور بودن به طرز فجیعی سخنرانی میکردم 

میخوام قول بدم به خودم نه به کس دیگه ای فقط و فقط به خودم

که دیگه خطا و غلط نکنم 

پس غلط ممنوع,

دوران دانشجویی...

زلزله اومده ویرونی به بار اورده کشته داده زیااااد  اینجا تو خوابگاه زهره ترک شدیم دور ازخانواده بودن خیلی سخته همه اماده باشیم که بلرزیم و بپریم حیاط  به زلزله اهمیتی نمیدادم من  یجور افسانه بود برام  تا اینکه واقعا دیشب دیدمش  جیغ دخترا#هیاهوی زمین# بیهوش میشدن خانواده هامون ازمادور بودن و به زلزله نزدیک وحشتناک بود  تماس گرفته نمیشد چجور خبرشونو میگرفتیم  واقعا از زلزله ترسیدم .من فقط زلزله چیست رو از جغرافیا حفظ کرده بودم با تمرین کردن زنگ خطر زلزله تو مدرسه و مسخره بازیا و خندیدنامون .ولی واقعا وحشتناکه خیلیییییی  پاهام رو زمین اون حسی رو داشت که واسه اولین بار سوار پله برقی شدم  دلم وشکمم اون حس رو داشت وقتی برای اولین بار سوار اسناسور شدم  و چشام طناب لباس هارو دید که یه متر میرفت بالا و میفتاد زمین همینطور تکرار میشد مثل فنر واقعا وقتی اونو دیدم دیگه تیکه های دلم مثل کاشی های اشپزخونه های ساختمانای مسکن مهر ریخت پایین .تماس با خانواده گرفته شد و خیالم اسوده شد  و اتیش روشن کردن تو حیاط و داخل رفتن ممنوع شد  واز ساعت ۱۰تا سه تو های سرد موندیم و بعد اومدیم داخل و خوابیدیم  امشبم خبر دادن که میاد  خیلی میترسم  بیاد وقت فرار نمیذاره واسمون میترسم زیاااد خیلی فاجعه س .کاشکی دانشگاه قبول نمیشدم کاشکی خوابگاه نمیومدم  کنار خانواده مردن خیلی بهتره تا اینکه ندیده بمیرم کلی انتطار کشی دوران دانشجویی...ادامه مطلب

امتحانات شروع شد 

ببینم چجوریاس این امتحانای دانشگاه

الان تو مسیر دانشگاه 

اندیشه امتحان دارم 

پرستو هم روبروم نشسته 

و اهنگ zazaحمید و گوش میدم 

خوشه بد نیست 

دوران دانشجویی...

حسی بدی بود وقتی بابام گوشیشو برداشت 

دیشب شب بدی بود خیلی بد 

امروز صبح ،صبح بدی است

دراتوبوس هستم ومنتظرم حرکت کنه 

شماره ۹

دوران دانشجویی...

دوران دانشجویی...

زلزله اومده ویرونی به بار اورده کشته داده زیااااد  اینجا تو خوابگاه زهره ترک شدیم دور ازخانواده بودن خیلی سخته  همه اماده باشیم که بلرزیم و بپریم حیاط  به زلزله اهمیتی نمیدادم من  یجور افسانه بود برام  تا اینکه واقعا دیشب دیدمش  جیغ دخترا#هیاهوی زمین دوران دانشجویی...ادامه مطلب

مدت زیادی میشه که خونه نرفتیم همه مون اهنگ پدر و مادر رو میذاریم و گریه میکنیم واقعا همه مون دلتنگ شدیم چشمامون خشک نمیشه .انقد دلتنگ مامان بابامم دق کردم تا برگردم 

چها شنبه میرم تا یک شنبه میمونم واااای چه خوبه .دق کردم تا برسه برم .انقد بوسشون میکنم 

دوران دانشجویی...

دوران دانشجویی...

امروز از خانه شبنم ساعت ۱۲ونیم به خوابگاه اومدم تو اتاقم که شماره ۱۰۵ بود اومدم کسی اینجا نبود فقط وسایل من بود که دیروز گذاشتم واسه مشخص کردن تختم و یه پتو دیگه مال دختر دیگه که تختشو مشخص کرده بود مثل منخب من دیروز وقتی از خوابگاه به خانه شبنم میرف دوران دانشجویی...ادامه مطلب